نوشته شده توسط : جعفر

 

گوگل آنالیتیکس یا گوگل آنالیتیک (Google Analytics) یک سرویس رایگان تجزیه و تحلیل ترافیک وب سایت و یکی از سرویس های گوگل است. این سرویس ابزار مهمی برای کشف، تفسیر و ارتباط بین الگوهای معنادار در ترافیک وب سایت ها می باشد و در بهینه سازی سایت به شما کمک می نماید.

 

شما می توانید به وسیله ی گوگل آنالیتیکس دریابید:

  • میزان بازدید از وب سایت شما به صورت روزانه چگونه بوده است.
  • چند درصد از بازدیدکنندگان جدید و چند درصد قدیمی بوده اند.
  • بیشترین و کمترین بازدیدها مربوط به کدام صفحه ها بوده است.
  • میانگین زمانی کاربران، هنگامی که از وب سایت شما استفاده می کنند چقدر است.
  • ترافیک اصلی شما از چه طریقی است (ترافیک مستقیم، جستجو و ارجاعی).
  • نرخ تبدیل در وب سایت شما چند درصد است.
  • اطلاعات رفتاری کاربران، مطالب مورد توجه و علایق اصلی آن ها به چه صورت است.
  • روش جذب کاربر چگونه بوده است و کاربر از چه طریقی به وب سایت شما وارد شده است.

حال بهتر است کمی با واژگان مربوط به گوگل آنالیتیکس آشنا شوید:

Audience : وقتی شما وارد گوگل آنالیتیکس می شوید به صورت پیش فرض اولین گزارشی را که مشاهده می کنید، گزارش خلاصه ی مخاطبان خواهد بود. این گزارش در گوگل آنالیتیکس به شما می گوید چه تعداد کاربران جدید و یا تکراری از وب سایت شما بازدید داشته اند و برای این بازدید چه میزان زمان سپری کرده اند.

Session : مدت زمانی است که یک کاربر در وب سایت شما فعال است. یک دوره در گوگل آنالیتیکس، معمولاً شامل سری فعالیت هایی می شود که یک کاربر در یک محدوده ی زمانی 30 دقیقه ای انجام می دهد. اگر کاربر از وب سایت خارج شود و در کمتر از 30 دقیقه به آن برگردد نیز جزء همان دوره ی قبلی محسوب می شود.

User: مجموع افراد یا دستگاه هایی (IP) که از وب سایت شما بازدید کرده اند.

Page/Session: میانگین بازدیدهای انجام شده از یک صفحه در طول یک دوره می باشد. این گزارش در گوگل آنالیتیکس به طور کلی نشان می دهد کدام صفحات بیشتر و بهتر مورد علاقه کاربران قرار گرفته است.

Pageview: به تعداد تمام بازدیدهای انجام شده از وب سایت شما گفته می شود. بازدیدهای تکراری کاربران نیز در این شمارش حساب می شوند.

Unique Pageview: در گوگل آنالیتیکس به یک بازدید منحصر به فرد، unique pageviewمی گویند. یک بازدید منحصر به فرد، زمانی اتفاق می افتد که یک کاربر صفحات متعددی را در یک دوره مشاهده می کند. گوگل آنالیتیکس ترجیح می دهد بازدید از صفحات متعدد را یک بازدید تلقی کند.

Avg. Session Duration: در گوگل آنالیتیکس به معنای میانگین زمانی یک دوره می باشد.

Bounce Rate: به درصد دوره های یک صفحه Bounce Rate می گویند. اینها دوره هایی هستند که یک کاربر صفحه ی وب سایت شما را مشاهده می کند و از همان صفحه از وب سایت شما خارج می شود.

New Sessions %: میانگین درصد بازدیدهایی است که برای اولین بار توسط کاربران جدید اتفاق می افتد. این گزینه در گوگل آنالیتیکس معیار خوبی برای بررسی تغییرات فاحشی که بر روی وب سایت خود می دهید، می باشد.

Real-Time: در این بخش از گوگل آنالیتیکس شما می توانید مشاهده کنید چه تعداد کاربر هم اکنون در وب سایت شما حضور دارند. همچنین در 60 ثانیه گذشته و 30 دقیقه قبل چه تعداد مراجعه کننده داشته اید.

همچنین در گوگل آنالیتیکس با استفاده از گزینه های Locations می توانید بفهمید کاربران از کدام کشورها به وب سایت شما وارد شده اند. گزینه های Traffic Sources و Behavior نیز نوع ورود و رفتار بازدیدکنندگان تان را نشان می دهد.

برای آنکه بدانید آیا کاربران با وب سایت شما وارد تعامل شده اند یا خیر، مثلا در کارگاه یا خبرنامه ی شما ثبت نام کرده اند، از گزینه ی Conversions استفاده کنید.

Acquisition: گوگل آنالیتیکس به شما این امکان را می دهد که با استفاده از این قسمت دریابید که کاربران از کدام مسیر به وب سایت شما وارد شده اند.

Organic: این گزینه در گوگل آنالیتیکس اشاره دارد به ترافیک ایجاد شده توسط بازدیدکنندگانی که به وسیله موتورهای جستجو وارد وب سایت شما شده اند.

برای مثال از گوگل وارد شده اند.

Direct: دایرکت در گوگل آنالیتیکس اشاره دارد به نحوه ی ورود کاربران به وب سایت شما، که با وارد کردن مستقیم آدرس وب سایت در مرورگرها بوده است یا با کلیک کردن بر روی بوک مارک یا کلیک بر روی آدرس وب سایت که در ایمیل یا متن دیگری نوشته شده است.

Referral: این گزینه در گوگل آنالیتیکس نشان می دهد که ترافیک ایجاد شده توسط کاربران بوسیله ی لینک ها در وب سایت های دیگر که به وب سایت شما لینک داده اند، ایجاد شده است.

Social: تعداد دوره هایی را نشان می دهد که کاربران از طریق شبکه های اجتماعی به وب سایت شما وارد شده اند.

Email: نشان می دهد کدام بازدیدها از طریق لینک موجود در ایمیل های ارسالی می باشد.

Paid Search: این گزینه در گوگل آنالیتیکس مشخص می کند چه کاربرانی از طریق تبلیغات، وارد وب سایت شما شده اند.

ترسیم مسیر حرکت کاربران در گوگل آنالیتیکس

Behavior: در این بخش از گوگل آنالیتیکس نیز شما می توانید رفتار کاربران را در زمینه ی محتوا، سرعت صفحات و جستجوی وب سایت تحلیل کنید.

Behavior Flow: این گزینه مسیر حرکت کاربران از یک صفحه به صفحه ی بعدی را برای شما ترسیم می کند. شما با کمک این گزارش در گوگل آنالیتیکس در می یابید کدام مطالب برای کاربران جذاب تر بوده و مورد توجه آنها قرار گرفته است و همچنین می توانید ریزش کاربران از هر صفحه را با یک نگاه به این مسیر متوجه شوید.

 

در آینده مقاله ای درخصوص طریقه ایجاد حساب گوگل آنالیتیکس در اختیار شما کاربران گرامی قرار خواهیم داد.

 



:: بازدید از این مطلب : 163
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 شهريور 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : جعفر

 

با توجه به رقابت بسیار سنگین بین وب سایت ها، کنار زدن این رقبا و رسیدن به رتبه های بالاتر گوگل، کاری بس دشوار است!!! در نتیجه داشتن تخصص کافی برای پیاده سازی و رعایت یک سری اصول و قوانین برای رسیدن به نتیجه مطلوب، الزامی است! ما در این مطلب مهم ترین فاکتور های رتبه بندی سایت در گوگل را برای شما به صورت خلاصه جمع آوری کرده ایم که توجه و رعایت آن ها نقش بسیار موثری در بهبود سئو سایت و بالا بردن رتبه شما در موتورهای جستجو خواهد داشت.

 

1.مفهوم نهفته در کلمات کلیدی موجود در محتوا(LSI):

این مورد به موتورهای جستجو کمک می کند تا معنی واقعی کلماتی که بیش از یک معنی دارند را به دست آورد.

2.وجود کلمات کلیدی LSI در تگ عنوان یا توضیحات:

مانند محتوای صفحه، این گزینه می تواند به گوگل کمک کند تا تفاوت بین کلمات مترادف را تشخیص دهد. این مورد نیز نشان دهنده مرتبط بودن است.

3.کلمات کلیدی که در ادامه دامنه ظاهر می شوند:

شاید استفاده از این مورد مانند گذشته تاثیر چندانی نداشت باشد اما قرار دادن کلمات کلیدی هنوز یکی از سیگنال های مرتبط عمل میکند. یکی از موارد مهم این است که موتورهای جستجو کلمات کلیدی در ادامه دامنه را به صورت برجسته نمایش میدهند که باعث میشود رتبه سایت از نگاه گوگل بهتر شود.

4.کلمات کلیدی به عنوان اولین کلمه در دامنه:

اون دسته از دامنه هایی که کلمات کلیدی مرتبط با فعالیتشان شروع میشود نسبت به آن دامنه هایی که کلمات کلیدی ندارند یا در اواسط یا آخر دامنه است یک سر و گردن بالاتر است.

5.کلمات کلیدی در نام زیر دامنه:

طبق تحقیقاتی که وب سایت MOZ در سال 2011 انجام داده است یکی از مواردی که می تواند رتبه بندی سایت را افزایش دهد کلمات کلیدی موجود در نام ساب دامین (زیر دامنه) است.

6. کلمه کلیدی در تگ عنوان:

دومین بخش مهم محتوای سایت تگ عنوان است (در کنار محتوای صفحه). بنابراین اگر درست استفاده شود می تواند یک سیگنال قوی سئویOn-Page برای گوگل ارسال کند.

7.تگ عنوانی که با کلمه کلیدی آغاز می شود:

بنابر داده های سایت MOZ تگ عنوانی که با کلمات کلیدی آغاز می شود خیلی بهتر از تگ عنوان هایی که کلمات کلیدی را در انتهای خود قرار داده اند عمل می کنند.

8.کلمه کلیدی در تگ توضیحات:

کلمه کلیدی به کلماتی گفته میشود که به طور مکرر داخل متن استفاده شود.

زمانی که شما یک کلمه را به طور مکرر داخل متن استفاده کنید میتواند به عنوان یک سیگنال مرتبط بودن عمل کند و موضوع فعالیت شما را به گوگل بفهماند.

9.کلمه کلیدی که در تگ H1:

دومین تگ عنوانی تگ H1 است که نشانه هایی از مرتبط بودن موضوع با فعالیت را برای گوگل ارسال می کند.

10.چگالی کلمات کلیدی:

به تعداد دفعاتی که یک کلمه در یک متن قرار گرفته است چگالی کلمه کلیدی میگوییم. البته این گزینه مانند گذشته اهمیت بالایی ندارد اما هنوز در بعضی مواقع برای مشخص کردن موضوع سایت گوگل از چگالی کلمات کلیدی استفاده می کند. البته باید بدانید که استفاده بیش از حد از آن میتواند به سایت شما آسیب بزند.

11.برجستگی کلمات کلیدی:

به کار بردن کلمات کلیدی در 100کلمه اول موجود در صفحه می تواند نشانه مرتبط بودن سایت یا کلمه کلیدی انتخاب شده باشد. برجستگی کلمه کلیدی در واقع به قرار گیری کلمه کلیدی درون تگ عنوان، تگH2 ، H1 و متا توضیحات بستگی دارد.

12.ترتیب قرارگیری کلمات کلیدی:

یکی از مواردی که میتواند روی رتبه بندی بهتر سایت تاثیر بگذارد ترتیب قرارگیری کلمات کلیدی در محتوای یک صفحه است. برای مثال میخواهیم عنوانی مانند روشهای اصلاح موی گربه را جستجو کنیم سایت هایی که با عبارت روش های اصلاح موی گربه بهینه سازی شده اند رنک بهتری نسبت به سایت هایی که با کلمات کلیدی چگونه موی گربه را اصلاح کنیم بهینه سازی شده است خواهد داشت. به همین دلیل Keyword Research (تحقیق در مورد کلمات کلیدی) بسیار مهم است.

13.کلمه کلیدی در URL:

این مورد هم یک سیگنال مهم در رتبه بندی سایت است.

14.تعداد کلمات کلیدی فرعی برای رتبه بندی سایت:

اگر سایت دارای رتبه بندی های دیگری برای کلمات مختلف باشد، ممکن است نشان دهنده کیفیت محتوا باشد.

15.کلمات کلیدی در عنوان:

گوگل لینک هایی که حاوی کلمات کلیدی صفحه شما در عنوان هستند را بیشتر دوست دارد(لینک از یک سایت حرفه ای به یک سایت حرفه ای دیگر)

 



:: بازدید از این مطلب : 162
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 شهريور 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : جعفر

 

زمانی که بشر قادر به سخن گفتن نبود قصه گویی را خوب بلد بود. سند این حرف نقاشی هایی است که توسط انسان های اولیه در غارها کشیده شده اند است.داستان گویی شغل انسان باستان است هیچ فرهنگی روی زمین وجود ندارد مگر اینکه پشتوانه ای عظیم و غنی از اسطوره ها و افسانه ای پر زرق و برق و ترسناک را به همراه خود داشته باشد.

 

تحقیقات روانشناسی مدرن ثابت کرده است که تصویر اثرات فوق العاده ای در ریشه مغز ما می گذارد. این تحقیقات همچنین ثابت کرده اند که یک داستان هیجان انگیز بیشتر از یک نوشته معمولی بر تحرکات مغز ما اثر می گذارند.
دنبال کردن روایات، فعالیت شخصیت ها و گذاشتن خود فرد به جای شخصیت اصلی داستان کارهایی است که باعث تحرک زیاد مغز ما می شود.هرچقدر این تحرکات بیشتر باشد فراموشی آن مطلب دیرتر اتفاق می افتد.
اما دلیل همه این ها تصویر سازی ذهنی است.اگر شما چیزی را تصویر سازی کنید باعث می شود ذهن شما دیرتر دست به فراموشی آن مطلب بزند.

article_image_one_92.jpg

 

شما زمانی که کتابی مطالعه کردید تقریبا بعد از گذشت یک هفته بخش های زیادی از آن کتاب را فراموش کرده اید اما چه اتفاقی می افتد که فیلمی را که دو سال پیش دیده اید کماکان با جزئیاتش به خاطر دارید؟
تحقیقات نشان می دهد که دیدن ۷۵% آموزش را در پی دارد.
متخصصان تبلیغات با توجه به این پژوهش ها از سال ها قبل در پی این هستند که برندهایی بسازند که بر اساس تصویر شناخته شوند و حول محور یک داستان بچرخند.
برای مثال می توانید مقاله ساخت برند برای موفقیت در بازار را مطالعه کنید که نگاهی به داستان برند سازی مارلبورو انداخته است.
مثال این نوع برند ها کم نیستند دلقک مو فرفری مک دونالد یا حتی میمون چی توز نمونه هایی از این قضیه هستند.
این را هم بدانید که شخصیت سازی و تصویر سازی برندتان باید مناسب با استراتژی بازاریابیتان باشد تا باعث پیشرفت تان گردد.
مک دونالد در برهه ای از زمان تصمیم گرفت تا شخصیت دلقکی خود را به شخصیت فضانورد تغییر دهد تا اشاره به آینده داشته باشد اما کمی بعد از اجرای این مقوله از ادامه این روند منصرف شد زیرا اعتقاد داشتند افرادی که در کودکی خود با این دلقک رابطه عاطفی برقرار می کنند زمانی که بزرگ شدند هم مشتری ثابت این برند خواهند بود.

متخصصان معتقدند که ۷ نوع داستان سرایی در زمینه تبلیغات وجود دارد که عبارتند از:

حساس ثروت: کاری که برند Boss به خوبی آن را به اجرا در آورده است به گونه ای که مصرف کنندگان آن واقعا احساس می کنند که از نجیب زادگان هستند.

زندگی دوباره: شرکت های بیمه از این نوع داستان ها در تبلیغات خود بهره می برند.

تلاش: تبلیغات خودرو سازان نمونه بارز این داستان هاست.

کمدی: کاری که مک دونالد انجام می دهد.

عاطفی: تولید کنندگان عطر و لوازم آرایش از این راه کار بهره می گیرند.

غلبه بر دشمن:برای برند هایی که در زمینه پاکیزگی فعالیت دارند مناسب است.

هر برندی که دوست دارید را مورد مطالعه قرار دهید فرقی نمی کند آن ها هم داستانی برای گفتن دارند.
اصلی که وجود دارد این است که هرقدر که مشتری به کالا اهمیت می دهد به احساساتی که در استفاده از این محصول عایدش می شود هم اهمیت می دهد.
زمانی که شما از این موارد استفاده می کنید پا به عرصه بازاریابی احساسی گذاشته اید مقوله ای که باعث می شود مشتریان ثابتی در اختیار داشته باشید که برای زمان طولانی مشتری شما باقی خواهند ماند.

 

 



:: بازدید از این مطلب : 259
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 5 شهريور 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : جعفر

  

همانطور که میدانید ایجاد برند و برند سازی آن (برندینگ) بسیار مسئله ای مهم است ، در این مقاله سعی شده به توضیح ۳ روشی بپردازیم که شرکت ها بتوانند با کمترین هزینه بیشترین بازدهی را در برندیگ داشته باشند.

 

1. هدف ، مشتریان شما هستند
شما نمی توانید به همه ی مردم فکر کنید ! بخش مهمی از انتخاب یک نام تجاری ، انتخابی دقیق مشتریان است ، بهترین راه برای تشخیص این کار ، این است که با مشتریان خود ارتباط برقرار کنید و ببینید که آنها از شما چه می خواهند! اگر هدف سایت شما فقط مربوط به زنان باشد ، کار شما خیلی گسترده و پیچیده خواهد شد ، ولی اگر هدف کاری شما به نوع زنان (همانند مادران و …) تقسیم بندی شود ، به راحتی می توانید خواسته های آن ها را برآورده نمائید.

article_image_one_161.jpg

2.منافع عاطفی خود را پیدا کنید
به عنوان مثال ما یک رستوران را در نظر می گیریم ، هدف یک رستوران فقط نباید رفع گرسنگی مشتریان خود باشد ، بلکه باید احساسات آنها را نیز به خود جلب کند مثلا می تواند با ارائه وعده های غذایی پخته شده در منزل ، به طور ناگهانی و بدون هیچ زحمتی از طریقه عاطفی با آنها ارتباط برقرار کنید .

3. ایجاد یک تجربه
همه چیز در بازاریابی به تجربه ختم می شود ، تجربه چیزی است که باعث جذب مشتریان می شود ، بر اساس این تجربه حتما می دانید که بهترین راه ایجاد برندینگ تعامل خوب با مشتریان و مردم است ، با ایجاد تعامل خوب با مشتریان ، دیگر افراد بسیاری هستند که لوگو ، سایت و دیگر موارد تبلیغاتی شما را می شناسند ، به عنوان مثال اگر منشی شرکت شما به صورت بی ادبانه و توهین آمیز با مشتریان صبحت کند ، برند شما به کلی نابود خواهد شد .

 

 



:: بازدید از این مطلب : 131
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 5 شهريور 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : جعفر

  

به علت رقابتی شدن بازار، مشتری روز به روز ارزش بیشتری پیدا می کند. چالش هایی از قبیل تشدید رقابت جهانی، افزایش مستمر انتظارات مشتریان و متعاقبا تقاضای آنها به منظور افزایش بهبود کیفیت محصولات وخدمات، باعث شده است که شرکتها دیگر نتوانند به طور موثر نیازها و خواسته های آنها را برآورده کنند و خطر از دست دادن مشتریان ناراضی به سمت رقبا و همچنین کاهش نهایی سود، ورشکستگی شرکت را به دنبال خواهد داشت.

 

وقتی مشتریان به شرکت افتخار می کنند ، حجم خریدشان را افزایش می دهند ، چیزهای مثبتی در مورد شرکت می گـــویند و شرکت را به دوستان و خویشــاوندان توصیه می کنند. آنها به طور عملی نشان می دهند که با شرکت هم پیمان و پیوسته اند . از طرف دیگر، وقتی مشتری نزد دوستان، خویشان، نمایندگیهای داخلی و خارجی شکایت می کند یا به سوی شرکت دیگری می رود ، عملا نشـان می دهد که تصمیم به ترک شرکت گرفته و کمتر برای این شرکت خرج می کند محققین نشان داده اند که تفاوتهای مفهومی مهمی بین وفاداری به فروشنده و وفاداری به شرکت وجود دارد . محققان دریافته اند که وفاداری اولیه مشتری مربوط به نیروی فروش بوده که وفاداری مشتری نسبت به شرکت را به طور مثبتی تحت تاثیر قرار می دهد. آنها دریافتند که احساس مثبت نسبت به کارکنان اغلب به شرکت منتقل می شود. مقاصد رفتاری مشتری می تواند به عنوان یک شاخص دیده شود که نشان می دهد آیا مشتری باقی خواهد ماند یا شرکت را ترک خواهد کرد .

وفاداری مشتری به عنوان یک مانع در مقابل تغییر رفتار وی عمل می کند. در واقع ثابت شده است که وفاداری دربین مشتریان خدمات نسبت به مشتریان محصولاتِ ملموس، شایع تر است. درزمینه خدمات، ویژگی های غیر ملموس مانند اعتبار و اطمینان ممکن است نقش اصلی را در ایجاد و حفظ وفاداری ایفا نمایند. در زمینه خدمات، وفاداری به طور مکرر به عنوان رفتار مشاهده شده تعریف شده است.

article_image_one_156.jpg

تمامی توضیحات فوق به منظور آشنایی بهتری با مقوله وفاداری به برند، وفاداری به محصول، وفاداری به خدمت وفاداری به فروشنده و شرکت است. البته در اینجا موضوع بحث ما فقط وفاداری به برند است.

وفاداری به برند چیست؟
وفاداری به برند هدف نهایی و غایی شرکتی است که دارای محصولی با علامت تجاری ویژه است. اولویت یا ترجیح خرید یک برند ویژه در یک قفسه محصول توسط مشتری، وفاداری به برند نام دارد. مشتریان دریافته اند که مارک تجاری مورد نظرشان به آنها طرح وترکیب محصولی سالم، دارای سطوحی از کیفیت با قیمت مناسب عرضه می کند. این ادراک مشتری پایه واساسی برای تکرارخریدهای جدید می شود. مشتریان در آغاز، یک خرید امتحانی از محصولی با علامت تجاری ویژه می کنند وپس از رضایت از آن به تکرار وادامه خرید همان علامت تجاری یا برند مایل می شوند، زیرا به آن محصول آشنا ومطمئن هستند.

وفاداران به برند تفکری اینچنین دارند:

 نسبت به برند متعهد هستند.
– مایل به دادن پول بیشتر برای یک برند نسبت به دیگربرند ها هستند.
 برند مورد نظر را به دیگران توصیه می کنند.

چرا وفاداری به برند دارای نتایج بسیار بااهمیتی است؟
سه دلیل اصلی برای پاسخ به این سوال وجود دارد:

1. حجم فروش بیشتر: شرکتهای آمریکایی که نیمی از مشتریان خود رادر طول پنج سال از دست می دهند، سالانه ۱۳۰ درصد ضرر وخسارت از کاهش مشتریان خود می بینند. این آمارنشان دهنده چالشهایی است که شرکتها برای رشد در محیط رقابتی با آن روبه رو هستند. رسیدن به رشد سالانه ۱درصد نیازمند افزایش فروش به مشتریان فعلی و جدید به میزان ۱۴درصد است. کاهش خسارت مشتریان می تواند به صورت مهیجی رشد تجاری ووفاداری به برند را بهبود بخشد، که این منجر به فروش ثابت ویا افزایش فروش با افزایش تکرارخریدآن برند می شود.

2. توانایی افزایش قیمت: مطالعات نشان می دهد که همان اندازه که وفاداری به برند افزایش می یابد، مشتریان کمتر به تغییر قیمت حساس هستند. عموما مشتریان مایل به دادن قیمت بیشتر برای علامت تجاری برگزیده یا منتخب خود هستند. زیرا آنها ارزشهای بی نظیری در آن برند یا علامت تجاری مشاهده کرده اند که گزینه های دیگرآنرا ارائه نمی کنند.

3. حفظ مشتری بهتر ازجستجوی اوست: وفاداران به برند مایل به جستجوی مارک مطلوب خود هستند وکمتر به ترفیعات رقابتی حساس هستند. نتیجه این کار هزینه کمتر برای توزیع، رقابت و بازاریابی است. در اینجا بد نیست اشاره ای به یک مطلب بسیار مهم در مورد وفاداری داشته باشیم وآن اینکه:

«گانش» دونوع عامل در ابعاد وفاداری پیدا کرد:

  • وفاداری فعال (مثل دهان به دهان و قصد خرید)
  • وفاداری انفعالی (مثل عدم ترک حتی در شرایط تقریبا منفی)

وفاداری فعال که ما آنرا وفاداری آگاهانه می نامیم ، تصریح برآن دارد که مشتری وفادار با آگاهی واعتماد کامل و با نگرشی کاملا مثبت نسبت به مارک ویژه آنرا به دیگران توصیه می نماید ودوستان خود را تشویق به خرید آن می کند وجملات مثبتی در مورد مارک به کار می برد .جملاتی که شاید ساخته وپرداخته خود اوست و تراوش افکار وعقاید اودرمورد برند ویژه است.

وفاداری انفعالی که ما آنرا وفاداری غیر آگاهانه یا عادت به تکرارخرید می نامیم تکیه برآن دارد که فرد بدون دلیل وبدون توجه به محصولات رقبا وحتی در شرایط تقریبا منفی اقدام به تکرارخرید محصول می کند و نظری درمورد برند ویژه وتوصیه ای به دیگر افراد ندارد.

پر واضح است که وفاداری به برند چنانچه از نوع فعال یا آگاهانه باشد، قابل طرح وانگیزه ای برای تبدیل خریدکنندگان تصادفی به وفاداران به برند است.
فروش به مشتریان وفادار هم می تواند با تکیه بر وفاداری انفعالی و هم با تکیه بر وفاداری فعال شروع شود.

فرایند وفاداری به برند چگونه است؟
تصویر ودرک ونگرش مثبت به برند مطلوب ، عامل بسیار مهمی بر وفاداری به برند است. مشتریان باید برند و محصول مورد نظر را دوست داشته باشند تا وفاداری به آن گسترش یابد. مشتریان باید از ارزش خریدشان آگاه شوند تا تشویق بشوند که خرید محصول را در آینده ادامه بدهند. به منظور تشویق خریدهای تکراری، تبلیغات قبل وبعد از فروش مهم هستند. علاوه بر ایجاد آگاهی و ترفیعات مشتریان آغازین، تبلیغات صورت گرفته نگرشهای مشتریان راتقویت می کند تا این نگرشها به صورت اعتقادات مشتری تکامل یابند و سرانجام به وفاداری تبدیل شوند.

به عنوان مثال اکثر خوانندگان آگهی مسافرتی آنهایی هستندکه از سفربرمی گردند. تبلیغات (آگهی ها) رفتار ودرک یک مسافر را قوی می کند. بیاد بیاورید که تقویت رفتارها از تغییر آنها آسانتر است و

فروش زمانی شروع می شود که یک خریدار را به یک وفادار تبدیل کنید.

 

 



:: بازدید از این مطلب : 148
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 5 شهريور 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : جعفر

 

هدف مدیریت برند، افزایش ارزش محصولات برای مشتریان و در نتیجه کسب حق امتیاز برای آن محصولات است. بازاریابان، به آرم تجاری به عنوان وعده ای می نگرند که درباره ی کیفیت مورد انتظار مشتریان از محصولات به آن ها داده شده است.این امر ممکن است باعث افزایش میزان فروش شود. همچنین با مدیریت برند، تولید کنندگان می توانند محصولات را با قیمت بالاتری به فروش رسانند.

 

ارزش برند با میزان سود حاصل برای تولیدکنندگان سنجیده می شود. این امر ناشی از ترکیبی از افزایش میزان فروش و افزایش هزینه هاست.

یک برند خوب باید این ویژگی ها را داشته باشد:
1. از لحاظ قانونی قابل پشتیبانی باشد.
2. تلفظ آن ساده و روان باشد.
3. به خاطر سپردن آن آسان باشد.
4. شناسایی و تشخیص آن کار دشواری نباشد.
5. توجه افراد را جلب کند.
6. مزایای استفاده از محصول را در خود داشته باشد.
7. پیام محصول و یا شرکت تولید کننده را به همراه داشته باشد.
8. موقعیت محصول را در میان محصولات رقیب مشخص سازد.

هزینه ی یک برند خوب، بیش از هزینه ی سایر محصولات عادی دیگر است. یک علامت تجاری اقتصادی اغلب بخش های منعطف بازار را در برابر قیمت مورد هدف قرار می دهد. یک علامت تجاری رقابتی و جنگ جویانه برای مقابله با تهدیدهای رقابتی ایجاد می شود. زمانی که یک برند برای چند محصول متعدد به کار برده می شود، به عنوان یک برند خانوادگی شناخته می شود. وقتی که تمامی محصولات یک شرکت، هر کدام دارای برند مجزایی برای خود هستند، به شناشه منفرد مشهور می شوند.

زمانی که شرکتی از یک برند به همراه برند دیگری که پیش از این به کار گرفته می شده برای معرفی محصول و یا خط محصول جدیدی استفاده کند، به یک اهرم تجاری مشهور می شود. زمانی که فروشندگان بزرگ، محصولات را از تولید کنندگان خریداری می کنند، برند خود را بر روی آن محصولات قرار می دهند که به آن، برند خصوصی می گویند. علامت های تجاری خصوصی ممکن است با نام اصلی که تولید کنندگان برای محصولات در نظر می گیرند، تفاوت زیادی داشته باشند.

article_image_one_153.jpg

انطباق برند به کاهش تعداد علامت های مخصوص هر شرکت می انجامد. برخی از شرکت ها تلاش می کنند تا برند بیش تری را برای محصولات متعدد و گوناگون خود ایجاد کنند. آن ها این کار را انجام می دهند تا میزان فضای اختصاصی برند رقیب را کاهش دهند. اما از آن جایی که ممکن است این اقدام، استراتژی مناسبی نباشد، بنابراین بسیاری از شرکت ها تصمیم می گیرند تا ارتباطی منطقی میان نام ها تجاری گوناگون خود برقرار سازند.بسیاری از مدیران برند خود را محدود به اهداف و مسایل مالی می کنند. آن ها مسایل استراتژیک را با این تصور که مسئولیت آن بر عهده ی مدیر ارشد است، نادیده می گیرند. اکثر مدیران برند، خود را محدود به اهداف کوتاه مدت می کنند، زیرا بسته های محصولات آن ها برای مدتی کوتاه و محدود طراحی شده اند. باید اهداف کوتاه مدت را گامی مهم به سوی اهداف بلند مدت به حساب آورد.در شرکت هایی که دارای متنوع سازی محصولات هستند، ممکن است هدف از ایجاد برخی از نام های تجاری با سایر نام ها مغایرت پیدا کند و یا بدتر از آن ممکن است اهداف شرکت با نیازهای برند مغایر باشند.

همچنین لازم است مدیر نام تجاری از استراتژی های مدیریت ارشد اطلاع داشته باشد. چنانچه مدیریت شرکت قصد داشته باشد از بازاریابی بلند مدت استفاده کند، به کارگیری جریان پرداخت هزینه ها به صورت کوتاه مدت، اشتباه بزرگی خواهد بود.
بسیاری از مدیران برند در زمان هدف گذاری، اهدافی را در نظر می گیرند که عملکرد واحد خودشان را نسبت به کل سازمان بهبود می بخشند

مدیریت استراتژی های برند در فضای ذهن

نقطه آغازین برای تمامی برندها توسعه آگاهی برند است. آگاهی لازمه تمامی بازارهاست، ابتدا به این خاطر که ذهنیت ریسک خرید را کاهش می دهد و دوم اینکه در بسیاری از بازارهای با درگیری-پایین می تواند خرید را در پی داشته باشد. همچنین لازم است که مصرف کنندگان دریافت هایی را در خصوص کیفیت عملکرد برند توسعه دهند و این دریافت ها با گروه محصول و استانداردهای اعمال شده بواسطه رقابت مقید می گردند. این به درک عمومی پذیرش محصول مربوط می شود . این دو دریافت در کنار یکدیگر ریسک خرید مصرف کننده را کاهش می دهند و ما می توانیم بگوییم برندی که به سطح معقولی از هر دو عامل دست یابد به مرحله ۱برند وارد شده است. داده های میلوارد براون نشان می دهند که برای بسیاری از برندها بخش قابل توجهی از مصرف کنندگان هرگز ارتباط خود را به ماورای این نقطه توسعه نمی دهند.

برای اینکه یک برند به مرحله ۲ برند وارد شود دوعامل مهم مورد نیاز است، درک تمایز و تناسب شخصی. برای اینکه یک برند بواقع از سوی مصرف کننده از سایر برندهای رقیب متمایز به نظر برسد، سه باور باید شکل بگیرد، اینکه برند با سایر برندها فرق دارد (چه مثبت چه منفی)، اینکه این تفاوت منحصر به برند می باشد و اینکه مشخصا ارزش بهای بیشتر را داشته باشد. انبوه داده های یانگ و روبیکم اشاره می کنند که تمایز نه فقط در ساخت برند بلکه در موفقیت برند نقش اصلی را دارد و این نقش همچنان ادامه خواهد داشت چراکه کاهش تشخیص تمایز اغلب اولین نشانه ای است که یک برند بالغ و موفق دچار افت شده است. از این رو یکی از کلیدهای فهم مدیریت یک برند بالغ این است که از درک تمایز اطمینان یابد.
تناسب به این معنی است که برند چیزی در خود دارد که برای مصرف کننده مناسب بوده یا با آن مرتبط می باشد. داده ها نشان می دهند که تناسب کلید نفوذ به خانه ها و اندازه فرانشیز بوده و لذا به بخش بازار یا بخش هایی که برند با آنها ارتباط دارد مرتبط می باشد. برندهای جدید و موفق بر روی نمودار رشد بیشتر تمایز را به نمایش می گذارند تا تناسب، و چنین می نمایند که مصرف کنندگان برند را در رقابت برجسته تر می یابند، از این رو هدف اولیه مورد توجه قرار گرفتن است. با این حال، این توجه باید در مرحله بعد به مزایایی تبدیل شود که با سبک ویژه مصرف کننده همخوانی داشته باشد. داده های یانگ و روبیکم نشان می دهند که تناسب، محصول طبیعی تمایز نیست: در ایالات متحده تقریبا هیچ ارتباطی بین این دو عامل وجود ندارد. برندهای پُر سود ممکن است اغلب تمایز بالایی کسب کنند اما از تناسب پایینی در بین عموم آدم ها و تناسب بالایی در بین بخش هایی خاص برخوردار باشند. به این ترتیب رسیدن به مرحله ۲ برند می تواند به معنی یک برند پایدار و سودآور باشد و این احتمال وجود دارد که اغلب برندها از این مرحله فراتر نروند.

برای رسیدن به مرحله ۳ برند دریافت های بیشتری باید در ذهن بازار توسعه بیابد: اعتبار اجتماعی و پیوند احساسی. اعتبار اجتماعی به دریافتهایی مربوط می شود که به نحوه نگرش دیگر آدم ها به برند می پردازد و یک عامل اجتماعی-فرهنگی است چراکه بر ترکیب یا تفریق اجتماعی دلالت دارد. بنابراین همچنانکه برند را بطور شخصی یا اجتماعی تجربه می کنیم، گستره وسیعی از ظرافت های دریافتی به حوزه های پرمایه ای برای مطالعه و اقدامات مدیریتی تبدیل می شوند. پیوند احساسی به توسعه ارتباط مصرف کننده-برند می پردازد که عمدتا بر تجربه شخصی برند استوار بوده و بطور مشروح و از جنبه معنی شخصی برند در فصل ۴ در مورد آن صحبت شده است. همچنانکه یک برند در طول زمان ساخته می شود، مصرف کنندگان به مرور با آن احساس نزدیکی، اطمینان و اعتماد می کنند، بگونه ای که اگر بواسطه تجربه و دریافت های شخصی دیگر افراد از یک برند آنها نیز با برند پیوند احساسی برقرار نمایند انتظار خواهیم داشت در نهایت آنها نیز به برند اعتماد زیادی پیدا کنند. توجه داشته باشید که پیش از بوجود آمدن اعتماد مصرف کنندگان نیاز دارند مکررا برند را تجربه کنند تا نسبت به پیش بینی پذیری و قابلیت اتکا آن اطمینان حاصل نمایند. از این رو، پایداری در تمامی جنبه های برند برای هر گونه استراتژی برند بسیار اساسی است.

نقش تبلیغات و ارتقا در استراتژی برند

مطالعات متعددی که از پایگاه داده PIMS استفاده کرده اند به روشنی نشان می دهند که یک ارتباط مستقیم بین هزینه های تبلیغات نسبی در مقابل رقابت و سهم بازار وجود دارد. کسب و کارهایی که سهم بسیار کمی از فروش خود را برای تبلیغات صرف می کنند در مقابل رقبای خود که به نسبت بیشتر هزینه می کنند سهم کمتری از بازار را از آن خود می سازند و نیز به نرخ پایین تری از بازگشت سرمایه دست می یابند . چنین به نظر می رسد که این ارتباط تا حدودی از کیفیت نسبی محصولات یا خدمات ناشی می شود.

شواهدی وجود دارد که شرکت هایی که در مخلوط تبلیغات پیشبردی خود بر تخفیف های فروش تاکید می کنند نسبت به شرکت هایی که بر تبلیغات تاکید می ورزند نرخ پایین تری از بازگشت سرمایه را کسب می کنند.

فهم آن ساده است: تبلیغات نه تنها برند را قوی می سازد بلکه به سودآوری شرکت نیز کمک می کند.



:: بازدید از این مطلب : 170
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 5 شهريور 1399 | نظرات ()